دست نوشته های یک طلبه

الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَکَفَى بِاللَّهِ حَسِیبًا. احزاب/39

دست نوشته های یک طلبه

الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَکَفَى بِاللَّهِ حَسِیبًا. احزاب/39

دست نوشته های یک طلبه

خدایا! از تو می خواهم که طبع ما را آنقدر بلند کنی که در برابر هیچ چیز جز خدا تسلیم نشویم. دنیا ما را نفریبد، خودخواهی ما را کور نکند. سیاهی گناه و فساد و تهمت و دروغ وغیبت ، قلب های ما را تیره و تار ننماید. خدایا! به ما آنقدر ظرفیت ده که در برابر پیروزی ها سرمست و مغرور نشویم. خدایا به من آنقدر توان ده که کوچکی و بیچارگی خویش را فراموش نکنم و در برابرعظمت تو خود را نبینم. شهید بزرگوار مصطفی چمران
- خدایا! به تو پناه می برم از اینکه به خاطر تو محبوب باشم ولی تو از من بدت بیاید!

بایگانی
جمعه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۲۸ ب.ظ

صبر بر مصیبت ها

در کافی شریف از امام صادق صلوات‌الله علیه نقل شده که ایشان فرمودند: «أَرْبَعٌ‏ لَا یَخْلُو مِنْهُنَ‏ الْمُؤْمِنُ أَوْ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ مُؤْمِنٌ یَحْسُدُهُ وَ هُوَ أَشَدُّهُنَّ عَلَیْهِ وَ مُنَافِقٌ یَقْفُو أَثَرَهُ أَوْ عَدُوٌّ یُجَاهِدُهُ أَوْ شَیْطَانٌ یُغْوِیهِ»؛ یعنی مؤمن از مواجهه با چهار مشکل در امان نیست و حد اقل یکی از آنها به او هجوم می‌آورد: اولین مشکل این است که برادر مؤمنش نسبت به او حسد می‌ورزد و به واسطه حسادتش باعث آزار و اذیت او می‌شود. امام علیه‌السلام می‌فرماید: این مشکل، سخت‌ترین بلایی است که یک مؤمن ممکن است در این عالم به آن مبتلا شود؛ چون مؤمن می‌تواند در مقابل حسادت و آزار و اذیت فردی غیر مؤمن، متقابلاً‌ با او برخورد کند، یا حد اقل در دل نسبت به او کینه داشته باشد؛ اما در برابر مؤمن نه تنها حق دشمنی و برخورد متقابل ندارد، بلکه باید نسبت به او با احترام رفتار کند و حتی نمی‌تواند بغض او را در دل بگیرد. از همین رو تحمل حسد برادر مؤمن از سایر بلاها سخت‌تر و مشکل‌تر است.

دومین مشکلی که ممکن است مؤمن با آن مواجه شود منافقی است که در صدد یافتن لغزش‌ها و خطاهای او است، تا روزی از آنها بر علیه او استفاده کند. سومین مشکل، دشمنی است که علناً از در جنگ با مؤمن در می‌آید. چهارمین گرفتاری انسان مؤمن هم وسوسه‌های شیطانی است که هیچ مؤمنی غیر از انبیا و معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین از آنها در امان نیست.

اگر انسان به این نکته توجه داشته باشد که همه مردم ابتلائاتی دارند، تحمل مشکلات و گرفتاری‌ها برایش آسان‌تر می‌شود. از بعضی روایات چنین می‌توان استفاده کرد که بر اساس تدبیر الهی ترفیع درجه مؤمن متوقف بر صبر بر مصائب و گرفتاری‌ها است؛ از همین‌رو خداوند مشکلاتی را برایش به وجود می‌آورد، تا او با صبر بر آنها به مقامات عالی‌تری نایل شود.

امام صادق علیه‌السلام در روایت دیگری می‌فرماید: «لَوْ أَنَّ مُؤْمِناً فِی‏ جَزِیرَةٍ مِنْ جَزَائِرِ الْبَحْرِ لَابْتَعَثَ اللَّهُ لَهُ مَنْ یُؤْذِیه‏»؛ یعنی اگر مؤمنی به تنهایی در جزیره دورافتاده‌ای زندگی کند، خدا کسی را به آن جزیره می‌فرستد، تا اذیتش کند. چرا؟ چون مؤمن باید آزموده شود؛ بر خلاف کافر که خدا وسایل خوشی‌اش را در این دنیا فراهم می‌کند؛ اما بهره‌مندی کافر از آنها در واقع عذاب املاء و استدراج است. خداوند در قرآن می‌فرماید: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُم بِهَا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ کَافِرُونَ»؛ یعنی خدا کفار را آرام، آرام به سوی عذاب می‌کشاند، تا عذابشان سخت‌تر شود. در حالی‌که خدا برای مؤمن گرفتاری‌هایی را پیش می‌آورد، تا به وسیله آنها او را بیازماید و در نتیجه تحمل و صبر در مقابل آن‌ها درجاتش عالی‌‌تر شود. از همین‌رو حتی اگر مؤمن در جزیره‌ای تنها باشد، خداوند کسی را برای آزار و اذیت او می‌فرستد.

در روایت دیگری نقل شده است: «کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام فَشَکَا إِلَیْهِ رَجُلٌ الْحَاجَةَ فَقَالَ لَهُ اصْبِرْ فَإِنَ‏ اللَّهَ‏ سَیَجْعَلُ‏ لَکَ‏ فَرَجاً قَالَ ثُمَّ سَکَتَ سَاعَةً ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى الرَّجُلِ فَقَالَ أَخْبِرْنِی عَنْ سِجْنِ الْکُوفَةِ کَیْفَ هُوَ فَقَالَ أَصْلَحَکَ اللَّهُ ضَیِّقٌ مُنْتِنٌ وَ أَهْلُهُ بِأَسْوَإِ حَالٍ قَالَ فَإِنَّمَا أَنْتَ فِی السِّجْنِ فَتُرِیدُ أَنْ تَکُونَ فِیهِ فِی سَعَةٍ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الدُّنْیَا سِجْنُ الْمُؤْمِن‏» ؛ یکی ز اصحاب امام صادق صلوات‌الله‌علیه نقل می‌کند: روزی خدمت امام علیه‌السلام نشسته بودیم. کسی آمد و از سختی‌ها و گرفتاری‌های زندگی‌اش گلایه کرد. حضرت ابتدا در پاسخ او فرمودند: صبر کن! ان‌شاءالله خدا برایت فرجی می‌رساند. اما بعد از مقداری تأمل پرسیدند: وضع زندان کوفه چگونه است؟ گویا آن شخص متوجه نشد که قصد امام از این سوال چیست. لذا در پاسخ، عرض کرد: جای بسیار بدی است؛ محلی بسیار تنگ، کثیف و متعفن است که زندانیان آن در بدترین حالات گرفتارند. امام علیه‌السلام هم به او فرمودند: توجه داشته باش! تو در واقع در زندان هستی؛ آیا توقع داری در زندان به تو خوش بگذرد؟ مگر نشنیدی که دنیا زندان مؤمن است؟ دنیا همین است؛ توقع نداشته باشید مثل بهشت باشد.

در بعضی از روایات نقل شده است: بلا به اندازه ایمان است؛ هر کس ایمانش قوی‌تر و محکم‌تر باشد، بلایش بیشتر است. پس اگر بلا و گرفتاری‌تان زیاد است، نگران نباشید. این، نشانه زیاد بودن ایمان‌تان است. در روایت دیگری امام صادق صلوات‌الله علیه فرمودند: «إِنَّ عَظِیمَ‏ الْأَجْرِ لَمَعَ عَظِیمِ الْبَلَاءِ وَ مَا أَحَبَّ اللَّهُ قَوْماً إِلَّا ابْتَلَاهُم؛مزد و پاداش فراوان با بلای زیاد توأم است و خدا هیچ مردمی را دوست نمی‌دارد، مگر آن‌که آنها را مبتلا می‌کند.»

دسته دیگری از روایات اختصاص به کسانی دارد که اهل ولایت اهل بیت صلوات‌الله علیهم اجمعین هستند. البته بر این گروه مؤمن هم اطلاق می‌شود؛ ولی در این روایات این خصوصیت مورد تأکید قرار گرفته است. از جمله، روایتی است که در آن ابوهاشم جعفری می‌گوید روزی خدمت امام علیه‌السلام رسیده و از بدهکاری و فقر شکایت کردم. آن حضرت در پاسخ فرمودند: شما ثروت زیادی دارید. من با تعجب گفتم: من بدهی زیادی دارم و هیچ پولی برای پرداخت آنها ندارم. شما چگونه می‌فرمایید من ثروتمند هستم؟ امام باز تأکید کردند: شما ثروت زیادی دارید. امام که تعجب ابوهاشم را دیدند، فرمودند: آیا تو حاضری محبت ما را در برابر همه گنج‌های دنیا بدهی؟ ابوهاشم در پاسخ عرض کرد: به خدا سوگند حاضر نیستم همه گنج‌های عالم را به من بدهند و در مقابل محبت شما را از دست بدهم. امام هم فرمودند: پس تو چیزی داری که ارزشش از همه گنج‌های عالم بیشتر است. پس چرا می‌گویی فقیرم؟

در روایت دیگری امام باقر سلام‌الله علیه می‌فرماید: «مَا یُبَالِی‏ مَنْ‏ عَرَّفَهُ‏ اللَّهُ‏ هَذَا الْأَمْرَ أَنْ یَکُونَ عَلَى قُلَّةِ جَبَلٍ یَأْکُلُ مِنْ نَبَاتِ الْأَرْضِ حَتَّى یَأْتِیَهُ الْمَوْت‏»؛ یعنی کسی که خدا معرفت ما اهل بیت را به او داده، اگر به تنهایی بر قله کوهی زندگی کند و خوراکش فقط گیاهانی باشد که از زمین می‌رویند، نگران نباشد؛ زیرا چیزی دارد که ارزشش از همه دنیا بیشتر است.

دسته دیگری از روایات هست که سطح آنها بالاتر از این است. کسانی هستند که اگر به بلایی‌ مبتلا شوند، لازم نیست برای تسلای خاطر به آنها یادآوری شود که در آخرت اجر صبر بر این بلا را خواهند دید، یا اهل بیت ایشان را شفاعت خواهند کرد. آنها می‌گویند: ما مملوکیم؛ مالک ما خداست؛ مالک به هر صورتی که بخواهد، می‌تواند با مملوکش رفتار کند. ما حق نداریم به خدا بگوییم چگونه با ما رفتار کن. او مالک ماست؛ اگر بخواهد خوشی می‌دهد؛ بنده هم باید او را شکر کند؛ اگر هم بخواهد گرفتاری می‌دهد؛ بنده هم باید بر بلا صبر کند. جای هیچ نگرانی هم نیست. چون او حکیم است و هر گونه با بنده‌اش رفتار کند، بر اساس حکمت است. بنده باید وظیفه بندگی‌اش را انجام دهد و به بقیه امور کاری نداشته باشد.

خداوند چنین بندگانی هم دارد. اما از این عجیب‌تر بندگانی هستند که سطحشان بالاتر از این است؛ کسانی که در هنگام بلا و مصیبت با خدا عشق‌بازی می‌کنند. اگر عاشقی اسیر دست معشوق باشد، می‌خواهد اثبات کند که همه هستی‌اش را برای او می‌دهد؛ کمال لذتش در این است که سختی‌ها را در مقابل او تحمل کند تا به او اثبات کند که برای خودش چیزی قایل نیست. کسی که خدا را عاشقانه دوست دارد، می‌گوید من همه چیز را برای تو می‌خواهم؛ آرزوی من رضایت و خشنودی تو است؛ می‌گویی بلا را تحمل کن؛ چشم! چه از این بهتر؛ هر چه تو بگویی، همان را انجام می‌دهم؛ چرا؟ چون تو دوست داری؛ من می‌خواهم بگویم دوستت دارم. هم‌چنان‌که امام صادق علیه‌السلام در روایتی کسانی را که خدا را عبادت می‌کنند به چند دسته تقسیم کرد و فرمود: بعضی خدا را از ترس عذاب عبادت می‌کنند؛ گروهی نیز امید به ثواب بسته‌اند؛ «لَکِنِّی أَعْبُدُهُ‏ حُبّاً لَه‏»؛ من خدا را پرستش می‌کنم، چون او را دوست دارم. عاشق در برابر کاری که برای معشوق انجام می‌دهد، مزد نمی‌خواهد.

بعضی از بندگان خدا این‌گونه‌اند که در مقابل تحمل بلا و مصیبت‌ها فقط با خدا معاشقه می‌کنند و می‌گویند: خدایا، ببین؛ من این بلا را به خاطر تو تحمل می‌کنم. سیدالشهدا علیه‌السلام پس از آن که تیر سه شعبه را از گلوی حضرت علی‌اصغر کشیدند، مقداری از خونی را که از گلوی طفل شیرخواره جاری شده بود، به آسمان پاشیدند و قدری از آن هم به محاسنشان مالیدند و فرمودند: آن چه این مصیبت را بر من آسان می‌کند این است که در برابر دیدگان خدا این مصیبت بر من نازل شد؛ «هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ‏ بِعَیْنِ‏ اللَّه‏»؛ معشوق من می‌بیند که من برای او چه می‌کنم؛ من چیزی دیگری نمی‌خواهم.1


پی نوشت:

1- فرازهایی از سخنان علامه مصباح یزدی (دامة عزه)

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۱۸
بسیجی طلبه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی