دست نوشته های یک طلبه

الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَکَفَى بِاللَّهِ حَسِیبًا. احزاب/39

دست نوشته های یک طلبه

الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَکَفَى بِاللَّهِ حَسِیبًا. احزاب/39

دست نوشته های یک طلبه

خدایا! از تو می خواهم که طبع ما را آنقدر بلند کنی که در برابر هیچ چیز جز خدا تسلیم نشویم. دنیا ما را نفریبد، خودخواهی ما را کور نکند. سیاهی گناه و فساد و تهمت و دروغ وغیبت ، قلب های ما را تیره و تار ننماید. خدایا! به ما آنقدر ظرفیت ده که در برابر پیروزی ها سرمست و مغرور نشویم. خدایا به من آنقدر توان ده که کوچکی و بیچارگی خویش را فراموش نکنم و در برابرعظمت تو خود را نبینم. شهید بزرگوار مصطفی چمران
- خدایا! به تو پناه می برم از اینکه به خاطر تو محبوب باشم ولی تو از من بدت بیاید!

بایگانی
يكشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۲۲ ب.ظ

حجاب و عفاف

 

 

**حجاب و عفاف بیشتر، دستور اختصاصی بانوان است

همیشه اختصاصی ها ضریب بالاتری دارند!**

 
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۲ ، ۲۲:۲۲
بسیجی طلبه

تردیدى وجود ندارد که در نظام هستى ، هیچ پدیده اى بى حکمت نیست ، هر چند این حکمت بر ما پوشیده مانده باشد. امام صادق (ع) درباره حکمت بیمارى فرموده است :
بیمارى بر چند گونه است : بیمارى آزمون ، بیمارى کیفر و بیمارى اى که علت مرگ قرار داده شده است .امام صادق (ع) در این سخن ، سه حکمت براى بیمارى ذکر کرده و این هر سه بر دانش طب ، ناشناخته است .

-امام صادق علیه السلام : اگر بنا بود هیچ درد و رنجى به انسان نرسد، به کدامین وسیله از زشتى ها دامن در مى کشید و در برابر خداوند، فروتنى مى کرد و با مردم ، مهربانى مى ورزید؟ آیا نمى بینى انسان ، آن هنگام که دردى دامنگیرش مى شود، فروتن مى شود، و سرِ تسلیم فرود مى آورد و بر درگاه پروردگار خویش ، عافیت مى جوید و دست به صدقه مى گشاید؟
-امام صادق (ع)- در دعاى خویش آن هنگام که بیمار شده بود -: خداوندا! این را نه (نشان ) غضب ، بلکه (مایه ى ) ادب قرار ده .

-امام صادق علیه السلام : پیامبر خدا، سرِ خود را به سوى آسمان بلند کرد و لبخند زد و پرسیدند: اى پیامبر خدا! دیدیم سرِ خویش را به سوى آسمان بلند کردى و لبخند زدى .
فرمود: ((آرى ! از دو فرشته در شگفت شدم که از آسمان به زمین آمدند و بنده ى مؤ من درستکارى را در جاى نماز خویش که همواره در آن نماز مى گزارد، جستند تا براى وى ، عمل آن شب و روزش را بنویسند؛ امّا وى را در مصلاى خویش نیافتند. پس به آسمان بازگشتند و گفتند: پروردگارا! فلان بنده ى مؤ منت را در مکان نمازش جستیم تا براى وى عملش را در آن روز و شب بنویسیم ، ولى آن جا به او دست نیافتیم و او را در بندِ (بیمارى ) تو دیدیم . پس خداوند (عزوجل ) (به آنان ) فرمود: تا زمانى که بنده ام در بندِ من است ؛ براى او در هر شب و روز همانند آنچه در دوران تندرستى اش ‍ انجام مى داده است ، بنویسید؛ چه بر من است هنگامى که او را از آنچه در دوران تندرستى انجام مى داده ، بازداشته ام ، براى وى پاداش همان را بنویسم )).


وظایف بیماران : پنهان داشتن بیمارى
الکافى - به نقل از ابن ابى عمیر، از یکى از یاران امام صادق (ع) -: امام صادق (ع) فرمود: ((هر کس سه روز بیمار باشد و آن را پنهان کند و هیچ کس را از آن آگاه نسازد، خداوند براى او گوشتى بهتر از آن گوشت (که در بیمارى از دست رفته است )، خونى بهتر از خونش ، پوستى بهتر از پوست وى و مویى بهتر از موى وى ، جایگزین مى کند)).
پرسیدم : فدایت شوم ! چگونه جایگزین مى سازد؟
فرمود: ((براى او گوشت ، خون ، پوست و مویى را جایگزین مى کند که با آنها گناه نکرده است )).


شکیبایى
امام صادق (ع)- هنگامى که از ایشان درباره ى تعریف شِکوه از سوى بیمار پرسیده شد -: گاه شخص مى گوید: ((امروز تب دارم )) و ((دیشب ، بیدار ماندم )) این سخن او راست است و شِکوه نیست . شِکوه تنها آن است که بگوید: ((به چیزى مبتلا شدم که هیچ کس ، بدان گرفتار نیامده است ))؛ و بگوید: چیزى دامنگیرم شده که دامنگیر هیچ کس نشده است ))؛ امّا شِکوه آن نیست که بگوید: ((دیشب بیدار بودم )) و ((امروز تب دارم ))، یا سخنى دیگر از این قبیل .


سپاسگزارى
الکافى - به نقل از عرزمى ، از پدرش ، از امام صادق (ع)-: ((هرکسى شبى بیمار باشد و این بیمارى را به جان بپذیرد و سپاس آن را به درگاه خداوند بگزارد، آن شب برایش همانند عبادت شصت سال است )).
از امام (ع) پرسیدم : پذیرفتن بیمارى چیست ؟
فرمود: ((بر آن شکیبایى کند، دیگران را از آنچه در این شب بر او گذشته است خبر ندهد، و چون شب را به صبح آورد، خداوند را بر آنچه بوده است سپاس گوید))

صدقه دادن
امام صادق علیه السلام : مستحب است بیمار به دست خود، صدقه اى به سائل بدهد و از او بخواهد براى وى دعا کند.


دعا کردن
امام صادق (ع)- دعاى ایشان به هنگام بیمارى -: خداوندا! تو خود کسانى را سرزنش کردى و فرمودى : ((بگو کسانى را که به جاى خداوند به خدایى مى پنداشته اید، فرا خوانید تا ببینید که نه نمى توانند سختى اى از شما بگشایند، و نه شما را به حالتى دیگر در آورند.)) پس اى آن که هیچ کس جز او نتواند سختى اى از من بگشاید و مرا به حالتى دیگر ببرد! بر محمد و خاندانش درود فرست ، و سختى را از من بگشاى و آن را به سوى کسانى ببر که در کنار تو - که خدایى جز تو نیست - خدایى دیگر را مى خوانند. 1

 


1- برگرفته از "طب الصادق علیه السلام (تغذیه و خوراکی ها در فرهنگ طب الصادق) "تألیف محمد دریایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۴۶
بسیجی طلبه

فیس بوک شبکه ای اجتماعی است که در چند سال اخیر با عنوان نوسازی رسانه و با حربه های تبلیغاتی گسترده توانسته در میان ایرانیان طرفداران فراوانی را به دست بیاورد و سیاست گذاران و موسسان این سایت اهداف گسترده سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را از تاسیس آن دنبال می کردند که نمونه ای از اهداف سیاسی آن را در حوادث پس از انتخابات سال ۸۸ در ایران مشاهده کردیم که اطلاعیه بیشتر نا آرامی ها به سرعت با منتشر شدن در فیس بوک به تمامی حلقه های فتنه در تهران و دیگر شهر ها ارسال می شد .

 

 

مدیران شبکه اجتماعی فیس بوک با به راه انداختن مسابقات اینترنتی نظیر (دختر شایسته ایرانی ) کاربران این سایت را برآن دارند تا با قرار دادن عکس های شخصی خود در صفحه های عمومی با عناوین مختلف ؛حیا را برای دختر ایرانی قبح شکنی کنند و پس از آن بسیاری از کاربران فیس بوک با قرار دادن عکس های خصوصی و خانوادگی خود در انظار عمومی به حریم شکنی پرداختند ؛ تا جایی که در برخی از این موارد شما عکس هایی از دوستان و همکاران خود می بینید که برایتان باور کردنی نیست.

نکته اولی که هر شخص هنگام رویارو شدن با صفحه فیس بوک برایش جالب جلوه می کند ثبت نام رایگان کاربران در این شبکه اتماعی گسترده است که حکایت از قصد و نیت اصلی دست اندر کاران فیس بوک برای راه اندازی این شبکه داشتند می دهد ، تشویق نیروی های اجتماعی برای حضور در این شبکه برای دوست یابی از دیگر حربه های گردانندگان فیس بوک است اما خطر اصلی که این روز ها فضای فرهنگی کشور را در امور بانوان تهدید می کند پروژه حیازدایی از زنان و دختران ایرانی است.

رقابت دختران ایرانی در به روز کردن آلبوم های شخصی خود از عکس های متنوع برهنه و نیمه برهنه فیس بوک را به محلی برای تبلیغ مدهای خیابانی و آرایش های جدید در میان ایرانیان تبدیل کرده است که با توجه به عادی شدن این امر در میان زنان دختران دیگر بحثی از حیا در میان این کاربران به میان نمی آید و دردآور تر از همه این است که کاربران با کمال افتخار از تیب و وضعیت ظاهری خود حرف می زنند و عکس های نیمه عریان خود را با دیگر کاربران به اشتراک می گذارند!

ایجاد فضای غیر متعارف در این شبکه اجتماعی حتی با وجود قیلتر بودن این سایت باعث گروییدن روز افزون دختران و پسرانی به آن می شود که برای خودنمایی و فرار از تنهایی به هر وسیله ای چنگ می اندازند .

حتما می دانید که پس از عضویت در این سایت، تمام مخاطبان و کاربران فعال در آن می توانند به راحتی به نمایه شما دسترسی پیدا کنند و این اجازه را سایت و البته "خود شما" به دیگر کاربران داده اید که به راحتی شما را شناسایی کرده و در صورت لزوم به شما درخواست دوستی بدهند؛ اما نکته ای که واضح و مبرهن می باشد این است که پس از ورود به نمایه شخص دیگری اعم از دختر و پسر یا مرد و زن، شما عکس اصلی نمایه وی را مشاهده می کنید و تنها در بخش "عکس ها" یا همان "آلبوم عکس ها" کاربر می تواند دیگر تصاویر مربوط به خود را از دید شما پنهان کرده و آنها را تنها برای دوستان یا برخی از آنها به نمایش بگذارد.

اما بسیاری از کاربران ایرانی، (مخصوصا خانم ها) فیس بوک در بخش انتخاب "عکس نمایه خود" عکسی بد پوشش و بی حجاب را انتخاب می کنند که این موضوع نگران کننده است؛ کافی است شما نام یکی از همکاران، همکلاسی ها، هم دانشگاهی ها، هم محله ای ها و ... را که احساس می کنید در این سایت عضو است را پس از عضویت در این سایت جستجو کنید، که در اغلب موارد در صورت عضویت این افراد، با عکس های "عجیبی" مواجه می شوید که باعث تاسف و ناراحتی شما می شود.
سوال اینجاست که چرا باید برخی از مردم کشورمان در مواجهه با این پدیده به این شکل منفعلانه برخورد کرده و به راحتی استحاله شوند؟ البته تمام کسانی که عکس های بد پوشش را در این سایت قرار می دهند جاهل مقصر نیستند و در حقیقت این موضوع را به عنوان یک عرف قبول کرده و باورشان شده که تنها در یک "اتاق خصوصی" که دوستان هم جنسشان آنها را می بینند مشغول زندگی روزمره خود هستند؛ و نا گفته نماند کسانی هم هستند که با اغراض فرهنگی و اجتماعی اقدام به این کار می کنند.

اما تمام ماجرا به "عکس نمایه" ختم نمی شود! در قسمت "آلبوم عکس ها" نیز بسیاری از کاربران فیس بوک با قرار دادن عکس های خصوصی و خانوادگی خود در انظار عمومی به حریم شکنی می پردازند؛ طوری که به نظر می رسد برایشان "عرفی موجه" شده است؛ در برخی از این موارد شما عکس های خانوادگی دوستان و همکاران خود را با پوششی متفاوت و البته نامناسب می بینید که برایتان باور کردنی نیست.
به طور کلی هرزه پردازی یکی از ابزارهای قدرتمند جنگ علیه خانواده است که قلب، روح و وجدان زنان و مردان جوامع مختلف از غرب گرفته تا شرق را هدف قرار داده است. در دنیای ارتباطات دست یابی به محتواهای جنسی به راحتی از طریق تلوزیون، فیلم ها، کانال ها و سایت های اینترنتی مقدور شده است. به بیان دیگر با ظهور اینترنت و تلوزیون های ماهواره ای تمامی جوامع جهان هدف یک تهاجم هرزه پردازانه قرار گرفته که نتایج این هجمه روانشناختی و جامعه شناختی با توجه به آمارهای مربوط به «خانواده» در کشورهای مختلف با گذر زمان بیش از پیش آشکار می شود.
تصویری که هرزه پردازی در ذهن جوانان مذکر از جنس مونث می آفریند بسیار تحقیرآمیز است به طوری که تمامی وجود انسانی و تن دختران و زنان را در اذهان نوجوانان پسر در حد یک شئ که نسبتی با احترام و عواطف ندارد پایین می آورد و دقیقا به وجود آمدن رقابت بزک کردن دختران در فیسبوک برای جلب توجه نتیجه اش چیزی جز به وجود آمدن روحیه حقارت در آنان نیست و در نتیجه امکان ایجاد رابطه طبیعی حاوی نگاه انسانی و محترمانه بین دو جنس از بین رفته و زمینه ارتکاب به تجاوز و تعدی جنسی فراهم شود.
منبع: سراج24


پی نوشت:

- امام علی علیه السلام : « خداوند شهوت را ده جز کرد، نه قسم را به خانم ها و یکی را به آقایان داد» و بعد امام تأکید می کنند اگر خدا همین کار را با حیا نمی کرد و نه قسم حیا را هم به خانم ها نمی داد، جامعه یک جوری می شد که هر نُه زنی بند یک مرد می شدند!

- ای پیامبر:به زنان ودختران خود و زنان مومن بگو که خویشتن راباچادرفرو پوشند. احزاب/آیه 67

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۲ ، ۲۳:۵۱
بسیجی طلبه

* وقتی فهمیدیم که تحمل زجر و سختی در دنیا برای ما حتمی است، به این نتیجه می‌رسیم که باید این زجرها و رنج‌ها را مدیریت کنیم، تا 1. در حد امکان مقدار رنج‌ها را کاهش دهیم و 2. بهترین بهره‌برداری را از تحمل رنج‌ها ببریم و 3. هدفی که برای این زجرها وجود دارد را محقق کنیم و «خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَه» نشویم. یعنی این‌طور نباشد که زجرها را تحمل کنیم ولی بهره‌ای نبریم و در آخرت چیزی نصیب‌مان نشود. لذا خود ما در مقام مدیریت زجر باید برای مبارزه با هوای نفس خودمان برنامه داشته باشیم.

* برنامۀ مبارزه با هوای نفس و مدیریت کردن رنج‌ها و سختی‌ها، تنها مسیر زندگی انسان است. و مربوط به «تمام» مسیر زندگی، یعنی از ابتدا تا انتهای عمر انسان است. سایر مفاهیم، توصیه‌ها و برنامه‌ها، یا مقدمه‌ است، یا اجزائش است یا نتیجۀ این مبارزه است.

* ایمان به ما انگیزۀ مبارزه با هوای نفس می‌دهد. هدف مبارزه با هوای نفس نیز، خوب بودن، رشد استعدادها، تعادل روحی و بسیاری فواید دنیوی و اخروی و مادی و معنوی است اما هدف عالی‌تر مبارزه با هوای نفس «کسب استعداد و آمادگی برای لقاء الله» است.

* بعضی از آدم‌های مذهبی حاضرند شهوت و گناه را ترک کنند ولی حاضر نیستند در بلا و مصیبت صبر کنند. بعضی‌ها نیز حاضر هستند در بلا صبر کنند ولی حاضر نیستند گناه را ترک کنند. در صورتی که این دو باید با هم باشد تا نتیجه بدهد. چون انسان با دو بال می‌تواند پرواز کند، یکی اینکه وقتی هوسی به سراغش آمد، آن را ترک کند و گناه را کنار بگذارد و دیگر اینکه وقتی بلایی بر سرش آمد صبر کند.

* از حاج آقای دولابی(ره) می‌پرسیدند که به ما دستور العمل بدهید، ایشان می‌فرمود که دستورالعمل نمی‌خواهد فقط «بروید و راضی باشید!» چون مردم معمولاً رضایت را کم دارند. همان کارهای خوبی که انجام می‌دهیم و مراقبتی که در ترک معصیت انجام می‌دهیم اگر با چاشنیِ «رضایت» همراه باشد، به ما کمک خواهد کرد با این دو بال بالاخره از زمین جدا شویم و پرواز را آغاز کنیم.

* صبر کردن در ناملایمات هم خودش مبارزه با هوای نفس است. گاهی اوقات همین‌که آدم در مقابل سختی‌ها و ناملایمات در دل خودش نِق نمی‌زند مبارزه با هوای نفس محسوب می‌شود. گاهی اوقات انسان مشکل دارد ولی باز هم پیش خودش و خدای خودش لبخند می‌زند و این هم مبارزه با هوای نفس محسوب می‌شود و رضایت خدا را به دنبال دارد. چون خدا می‌داند که بنده‌اش چقدر دارد رنج و سختی می‌کشد ولی علی‌رغم این‌ رنج‌ها باز هم به رضای خدا راضی است و شکر می‌کند.

*امام حسینعلیه السلام در سخت‌ترین بلاهای روز عاشورا و آن موقعی که علی اصغر علیه السلام بر روی دست‌های حضرت جان می‌داد، خون علی اصغرش را به آسمان پرتاب می‌کرد و می‌فرمود: خدایا من این بلا را تحمل می‌کنم و راضی هستم (هونٌ‏ عَلَیَّ‏ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ‏ اللَّه؛ لهوف/ص117) «راضِیَةً مَرْضِیَّةً» به این می‌گویند.

 


پی نوشت:

- متن کامل راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۲ ، ۲۱:۵۸
بسیجی طلبه
پنجشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۵۴ ب.ظ

معمای تکلیف و نتیجه در عقلانیت معنوی

- تکلیف‌گرایی به معنای بی‌اعتنایی به عدم تدارک تمهیدات جهت نیل به نتیجه نیست. نتیجه‌گرایی امام رحمه‌الله در تکلیف‌گرایی موجب شده است که به «وحدت» به مثابه یک ارزش تردیدناپذیر توجه کند. با «وحدت» قدرت تولید می‌شود و با تجمیع قطره‌ها در قالب وحدت، «سیل بنیان‌کن» برای نفی ظالمان و رسیدن به پیشرفت اجتماعی ایجاد می‌شود.

- انسان موحد چون به تکلیف خود عمل کرد (در حیطه‌ی اختیار انسان و کارگزار فعال) و رابطه‌ی خود با خداوند را اصلاح کرد، خداوند رابطه‌ی او با مردم و جامعه را اصلاح می‌کند و در واقع ساختارهای جبری و خارج از اراده و توان مدیریتی او را نیز به نفع مؤمن همسو می‌کند و به این ترتیب معمای ساختار و کارگزار حل می‌شود.

متن کامل معمای تکلیف و نتیجه در عقلانیت معنوی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۵۴
بسیجی طلبه

خصلت های خوب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۲ ، ۱۴:۵۶
بسیجی طلبه

در اینجا می خواهم نظریه سه حلقه ای سلامت را درباره نشاط علمی مطرح کنم. نظریه سه حلقه ای، از یک پروتکل فکری بیرون آمده است به نام «نگاه سیستمی»؛ یعنی به هر چیزی باید به صورت سیستمی نگاه کنید؛ چون خود شما سیستم هستید، عالَم، سیستم است و دین هم سیستم است. پس وجهی ندارد که ما غیر سیستمی نگاه کنیم. نشاط علمی نیز در این سیستم است. شما نمی توانید دستور بدهید و بگویید، فلان گروه باید نشاط علمی داشته باشد و باید بر مشکلات فائق آید و فقط به این توصیه قشنگ بسنده کنید. این کافی نیست. باید همه جوانب را درنظر گرفت؛ مسائل جسمانی، روحانی، تفریح و ...

مرحوم شهید ثانی بسیار کامل و جامع در کتاب منیة المرید از این حقیقت سخن گفته است. اگر حوزه می خواهد پا بگیرد و روزآمد شود، باید نگاهی در سنت های خود داشته باشد. باید از سنت و میراث گذشته خود ـ مانند آنچه در کتاب منیة المرید آمده است ـ آغاز کند. ما در سنت گذشته، میراث ارزشمندی داریم؛ منتها باید آن را نو و به روز کنیم و مصادیق جدیدش را بیابیم. مرحوم شهید ثانی در این کتاب، به هر سه حوزه توجه داشته است.

به طور کلی سلامت و سعادت انسان ها مربوط به سه حوزه است: حوزه اول مربوط است به ملکوت؛ حوزه دوم حوزه ذهن است؛ یعنی موقعیت، شکل و ساختار ذهن ما و حوزه سوم، حوزه جسم یا ناسوت است؛ یعنی هر چیزی که ما در عالم ماده با آن مواجهیم، یا در آن زندگی می کنیم؛ مثل خانه هایمان، شهرمان، آب و هوا، وضعیت جسمانی و مزاج و مانند آن.

نظریه سه حلقه ای سعادت و سلامت می گوید، اگر می خواهیم سعادت و سلامت به عرصه حیات بشری راه بیابد، باید به این سه حوزه توجه کنیم. نمی توانیم تنها به یک یا دو حوزه بنگریم. ما این نظریه را از خود دین و آموزه های دینی به دست آورده ایم و همچنین از تجارب ملموس زندگی بشر که برای ما حجت اند. حال، سؤالی که قابل بحث و بررسی است این است که نشاط علمی چه ربطی به این نظریه دارد؟

طلبه ای که علم را طلب می کند، باید ویژگی هایی داشته باشد، و طلب علم شرایطی دارد. این شرایط در طلب هر علمی هست؛ حتی ریاضی و فیزیک؛ اما در علوم دینی وجود و نمود بیشتری دارد. طالب علم دینی، می خواهد رسالت انبیا را بر دوش بگیرد؛ لذا برخی ویژگی ها در اینجا برجستگی خاصی پیدا می کنند. در حوزه علوم دینی مطلبی را بارها برای ما گفته اند و آن این است که علم اندوزی، یک گرایش فطری است. انسان بالفطره و اولاً و بالذات طالب دانستن است. انسان به حضرت حق عشق و تمایل دارد و این همانند یک نیروی پیش برنده، او را به سوی کاویدن و پژوهیدن پیش می برد. در فرهنگ دینی ما علم، نور دانسته شده است: «العلم نور یقذفه اللّه فی قلب من یشاء.»

قرآن و روایات، وقتی سخن از علم و علم اندوزی به میان می آورند، دست بر حوزه ملکوت انسان ها می گذارند. حضرت علی(ع) می فرماید: «انّ هاهنا لعلما جمّا ...» یعنی در سینه من دانش فراوانی است؛ ولی کسی نیست که این علم را بدو بسپارم. حضرت کسی را پیدا نمی کند که شایسته این علم باشد. اگر آن را به مردم روزگارش بسپارد، علم تبدیل به بلای آنها می شود. وبال گردنشان می شود. در مسیر شهوات از آن استفاده خواهند کرد. کسی لایق آن علم نبود. چرا؟ چون حوزه ملکوتشان آماده نبود، پاک نبود. حوزه ملکوت باید پاک باشد.

پس علم نور است و با عالم ملکوت ارتباط دارد. حال باید دید ملکوت ما چقدر طهارت دارد؟ آیا ما با حضرت حق سنخیت پیدا کرده ایم؟ آیا طهارت پیدا کرده ایم؟ علم نیز مثل ما دارای جسم و روح است. منتها، جسم او عبارت از این کتاب ها نیست. جسم علم، الفاظ هم نیست؛ بلکه عبارت از «معانی» است. اگر ما خوب درس بخوانیم، تازه به جسم علم می رسیم. این الفاظ، درواقع رسانه های علم اند. حتی جسم او هم نیستند. جسم علم، آن مفاهیمی است که ما درک می کنیم.اگر در بحث اصول، شما استصحاب را خوب درک کنید، به جسم علم دست یافته اید. باید بکوشیم تا به روح آن دست بیابیم.باید این مفاهیم را تبدیل به نور کنیم. نور، یکی بیش نیست؛ منتها مشکّک است. مراتب دارد؛ اما وحدت هم دارد. اگر ما با روح علم مرتبط شویم، وحدت و یکپارچگی آن را درک خواهیم کرد. در عالم، یک نور، بیشتر وجود ندارد: اللّه نور السموات و الارض. هرجا که ما با نور مواجه شویم، درحقیقت با یک ظلّ اللّه مواجه شده ایم. به مرتبه ای از لقاءاللّه رسیده ایم.آن بحثی که می گوید انسان ها از ژرفای فطرت عاشق خدایند و او را می جویند، در اینجا درستی خود را نشان می دهد: انسان دنبال نور است؛ درپی علم است؛ دانستن را دوست می دارد. حال، اگر ملکوت ما پاک باشد، این اجسام علمانی مبدل به نور می شوند و وقتی این نورها با نور حضرت حق ارتباط پیدا کردند، باطن ما به نشاط می رسد. خلاصه آنکه باید حوزه ملکوت ما پاک باشد. چون علم، غیور است و در هر ظرفی وارد نمی شود. پس مسئله تزکیه نفس و طهارت باطن، نخستین شرط نشاط علمی است. در این باره بزرگان و عرفای مابه قدر کفایت بحث های لطیفی نموده اند.

حوزه دوم، حوزه ذهن است که با بحث نشاط علمی ارتباط وثیقی دارد. من در نظریه سه حلقه ای به حوزه ذهن اهمیت بیشتری می دهم؛ چون حوزه ذهن ـ آن گونه که بنده تعریفش می کنم ـ حوزه ای است که شما در آن می توانید تصمیم بگیرید، تغییر ایجاد کنید و... . شاید این مفهوم از ذهن، با آنچه فلسفه و روان شناسی به دست می دهند، متفاوت باشد. شما در ذهن، ارتباط میان مفاهیم را سامان می دهید. در ذهن فیلترهایی دارید؛ فیلترهای خوش بینی، بدبینی، شوق، علاقه شخصی و عادت های ذهنی همه در حوزه ذهن جای دارند. یکی از اساتید معرفت شناسی می گفت، از مباحث بسیار مهم، عادت های ذهنی جوامع است. هر جامعه ای عادت دارد مفاهیم را به گونه ای خاص بفهمد. این سخن درستی است. اگر شما به بطن یک جامعه راه بیابید و در آن دقت کنید، خواهید دید که ـ مثلاً ـ جامعه ای، پراگماتیستی فکر می کند. ذهنش این گونه کار می کند.هر جامعه ای عادت ذهنی خاصی دارد. این عادات در نشاط علمی خیلی مؤثر است که تفصیل آن را به جایی دیگر وامی گذاریم. درحوزه ذهن، حرف برای گفتن فراوان است. فقط همین را بدانیم که حوزه ای که می توانیم در آن تغییر ایجاد کنیم، حوزه ذهن است. اگر بخواهیم در ملکوتمان نیز تغییر ایجاد کنیم، باید از مجرای ذهن به این کار بپردازیم. اگر بخواهیم در ناسوتمان هم تحوّلی را رقم بزنیم، باید از همین جا آغاز کنیم؛ «ما من حرکة الاّ و انت محتاج فیها الی المعرفة.» این«معرفت»، معرفت ذهنی است. تکنیک هایی نیز که برای مطالعه و آموختن و اندیشیدن و ... عرضه می کنند، در واقع تلاش می کنند موانع فهم را در ذهن برطرف می کنند.

حوزه سوم، حوزه ناسوت یا جسم است. همان طور که بیان شد ما در سیستم آموزشی باید به هر سه حوزه توجه کنیم.برخی از اِشکالاتی که بر نظام حاکم بر حوزه علمیه وارد است مربوط به این است که از این نگاه سه جانبه غفلت شده است مثلاً ما عموما نگاهمان به ناسوت ضعیف است. به طلبه می گوییم، آقا! دلت پاک باشد، نیت وا نگیزه ات الهی باشد، کافی است. یا اگر اراده قوی داشته باشی، کافی است. در صورتی که نمی توان برای یک نظام آموزشی چنین نسخه ای پیچید.اجازه بدهید، نکته ای را درباره ناسوت عرض کنم تا از بینش عمیق و جامع بزرگانمان لذت ببرید. شهید ثانی در کتاب منیة المرید می گوید، لازم است که طلبه درباره مزاج های جسمانی خود نیز مطالبی بداند. بر طلبه لازم است که از طب نیز سررشته ای داشته باشد؛ یعنی قدری پزشکی بداند.

به نظر شما چرا شهید ثانی می گوید، طلبه باید قدری هم طب بداند؟ می گویند طلبه ای پیش آیت اللّه حائری می آید و از عدم توفیق در مباحث علمی و درسی شکایت می کند. مرحوم آیت اللّه حائری توصیه هایی به او می کند و آن طلبه پس از مدتی به موفقیت می رسد. برخی از این توصیه ها، به مسائل جسمانی مربوط می شدند؛ مثلاً در اتاق کم نور مطالعه نکن، در فلان ساعت کتاب نخوان، تفریحات را مهم بشمار، ورزش کن و ... . ایشان از توصیه های ملکوتی آغاز نمی کند. آن طلبه هم درواقع نشاط علمی داشته؛ ولی نشاطی که خفته و بالقوه مانده بود. از اینجاست که غلط بودن برخی استدلال ها بر ما روشن می شود؛ مثلاً اینکه می گویند می توان مثل بوعلی یا ابن سینا را با هر شرایطی ساخت و به مراتب بالای علمی رسید، این یک مغالطه است. مغالطه ممکن است حتی از بزرگان ما نیز سر بزند. اینکه حال یک شخص استثنایی را بخواهیم به کل جامعه تعمیم دهیم، خود یک مغالطه است؛ یعنی به جای اینکه مشکل را حل کنیم، فردی خاص در شرایطی خاص را به عنوان الگو مطرح می سازیم.

نباید حال یک شخص را به یک ملت و جامعه تعمیم داد. اگر شما می خواهید نشاط علمی داشته باشید، باید حوزه ناسوت را هم سازمان و سامان بدهید. معنا ندارد که فقط از تزکیه نفس دَم بزنید و به جسم توجه نکنید. عقل سالم در جسم سالم است.

 


پی نوشت:

- متن کامل این نشست علمی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۲ ، ۱۹:۵۸
بسیجی طلبه
جمعه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۲۸ ب.ظ

صبر بر مصیبت ها

در کافی شریف از امام صادق صلوات‌الله علیه نقل شده که ایشان فرمودند: «أَرْبَعٌ‏ لَا یَخْلُو مِنْهُنَ‏ الْمُؤْمِنُ أَوْ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ مُؤْمِنٌ یَحْسُدُهُ وَ هُوَ أَشَدُّهُنَّ عَلَیْهِ وَ مُنَافِقٌ یَقْفُو أَثَرَهُ أَوْ عَدُوٌّ یُجَاهِدُهُ أَوْ شَیْطَانٌ یُغْوِیهِ»؛ یعنی مؤمن از مواجهه با چهار مشکل در امان نیست و حد اقل یکی از آنها به او هجوم می‌آورد: اولین مشکل این است که برادر مؤمنش نسبت به او حسد می‌ورزد و به واسطه حسادتش باعث آزار و اذیت او می‌شود. امام علیه‌السلام می‌فرماید: این مشکل، سخت‌ترین بلایی است که یک مؤمن ممکن است در این عالم به آن مبتلا شود؛ چون مؤمن می‌تواند در مقابل حسادت و آزار و اذیت فردی غیر مؤمن، متقابلاً‌ با او برخورد کند، یا حد اقل در دل نسبت به او کینه داشته باشد؛ اما در برابر مؤمن نه تنها حق دشمنی و برخورد متقابل ندارد، بلکه باید نسبت به او با احترام رفتار کند و حتی نمی‌تواند بغض او را در دل بگیرد. از همین رو تحمل حسد برادر مؤمن از سایر بلاها سخت‌تر و مشکل‌تر است.

دومین مشکلی که ممکن است مؤمن با آن مواجه شود منافقی است که در صدد یافتن لغزش‌ها و خطاهای او است، تا روزی از آنها بر علیه او استفاده کند. سومین مشکل، دشمنی است که علناً از در جنگ با مؤمن در می‌آید. چهارمین گرفتاری انسان مؤمن هم وسوسه‌های شیطانی است که هیچ مؤمنی غیر از انبیا و معصومین صلوات‌الله علیهم اجمعین از آنها در امان نیست.

اگر انسان به این نکته توجه داشته باشد که همه مردم ابتلائاتی دارند، تحمل مشکلات و گرفتاری‌ها برایش آسان‌تر می‌شود. از بعضی روایات چنین می‌توان استفاده کرد که بر اساس تدبیر الهی ترفیع درجه مؤمن متوقف بر صبر بر مصائب و گرفتاری‌ها است؛ از همین‌رو خداوند مشکلاتی را برایش به وجود می‌آورد، تا او با صبر بر آنها به مقامات عالی‌تری نایل شود.

امام صادق علیه‌السلام در روایت دیگری می‌فرماید: «لَوْ أَنَّ مُؤْمِناً فِی‏ جَزِیرَةٍ مِنْ جَزَائِرِ الْبَحْرِ لَابْتَعَثَ اللَّهُ لَهُ مَنْ یُؤْذِیه‏»؛ یعنی اگر مؤمنی به تنهایی در جزیره دورافتاده‌ای زندگی کند، خدا کسی را به آن جزیره می‌فرستد، تا اذیتش کند. چرا؟ چون مؤمن باید آزموده شود؛ بر خلاف کافر که خدا وسایل خوشی‌اش را در این دنیا فراهم می‌کند؛ اما بهره‌مندی کافر از آنها در واقع عذاب املاء و استدراج است. خداوند در قرآن می‌فرماید: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُم بِهَا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ کَافِرُونَ»؛ یعنی خدا کفار را آرام، آرام به سوی عذاب می‌کشاند، تا عذابشان سخت‌تر شود. در حالی‌که خدا برای مؤمن گرفتاری‌هایی را پیش می‌آورد، تا به وسیله آنها او را بیازماید و در نتیجه تحمل و صبر در مقابل آن‌ها درجاتش عالی‌‌تر شود. از همین‌رو حتی اگر مؤمن در جزیره‌ای تنها باشد، خداوند کسی را برای آزار و اذیت او می‌فرستد.

در روایت دیگری نقل شده است: «کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام فَشَکَا إِلَیْهِ رَجُلٌ الْحَاجَةَ فَقَالَ لَهُ اصْبِرْ فَإِنَ‏ اللَّهَ‏ سَیَجْعَلُ‏ لَکَ‏ فَرَجاً قَالَ ثُمَّ سَکَتَ سَاعَةً ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى الرَّجُلِ فَقَالَ أَخْبِرْنِی عَنْ سِجْنِ الْکُوفَةِ کَیْفَ هُوَ فَقَالَ أَصْلَحَکَ اللَّهُ ضَیِّقٌ مُنْتِنٌ وَ أَهْلُهُ بِأَسْوَإِ حَالٍ قَالَ فَإِنَّمَا أَنْتَ فِی السِّجْنِ فَتُرِیدُ أَنْ تَکُونَ فِیهِ فِی سَعَةٍ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الدُّنْیَا سِجْنُ الْمُؤْمِن‏» ؛ یکی ز اصحاب امام صادق صلوات‌الله‌علیه نقل می‌کند: روزی خدمت امام علیه‌السلام نشسته بودیم. کسی آمد و از سختی‌ها و گرفتاری‌های زندگی‌اش گلایه کرد. حضرت ابتدا در پاسخ او فرمودند: صبر کن! ان‌شاءالله خدا برایت فرجی می‌رساند. اما بعد از مقداری تأمل پرسیدند: وضع زندان کوفه چگونه است؟ گویا آن شخص متوجه نشد که قصد امام از این سوال چیست. لذا در پاسخ، عرض کرد: جای بسیار بدی است؛ محلی بسیار تنگ، کثیف و متعفن است که زندانیان آن در بدترین حالات گرفتارند. امام علیه‌السلام هم به او فرمودند: توجه داشته باش! تو در واقع در زندان هستی؛ آیا توقع داری در زندان به تو خوش بگذرد؟ مگر نشنیدی که دنیا زندان مؤمن است؟ دنیا همین است؛ توقع نداشته باشید مثل بهشت باشد.

در بعضی از روایات نقل شده است: بلا به اندازه ایمان است؛ هر کس ایمانش قوی‌تر و محکم‌تر باشد، بلایش بیشتر است. پس اگر بلا و گرفتاری‌تان زیاد است، نگران نباشید. این، نشانه زیاد بودن ایمان‌تان است. در روایت دیگری امام صادق صلوات‌الله علیه فرمودند: «إِنَّ عَظِیمَ‏ الْأَجْرِ لَمَعَ عَظِیمِ الْبَلَاءِ وَ مَا أَحَبَّ اللَّهُ قَوْماً إِلَّا ابْتَلَاهُم؛مزد و پاداش فراوان با بلای زیاد توأم است و خدا هیچ مردمی را دوست نمی‌دارد، مگر آن‌که آنها را مبتلا می‌کند.»

دسته دیگری از روایات اختصاص به کسانی دارد که اهل ولایت اهل بیت صلوات‌الله علیهم اجمعین هستند. البته بر این گروه مؤمن هم اطلاق می‌شود؛ ولی در این روایات این خصوصیت مورد تأکید قرار گرفته است. از جمله، روایتی است که در آن ابوهاشم جعفری می‌گوید روزی خدمت امام علیه‌السلام رسیده و از بدهکاری و فقر شکایت کردم. آن حضرت در پاسخ فرمودند: شما ثروت زیادی دارید. من با تعجب گفتم: من بدهی زیادی دارم و هیچ پولی برای پرداخت آنها ندارم. شما چگونه می‌فرمایید من ثروتمند هستم؟ امام باز تأکید کردند: شما ثروت زیادی دارید. امام که تعجب ابوهاشم را دیدند، فرمودند: آیا تو حاضری محبت ما را در برابر همه گنج‌های دنیا بدهی؟ ابوهاشم در پاسخ عرض کرد: به خدا سوگند حاضر نیستم همه گنج‌های عالم را به من بدهند و در مقابل محبت شما را از دست بدهم. امام هم فرمودند: پس تو چیزی داری که ارزشش از همه گنج‌های عالم بیشتر است. پس چرا می‌گویی فقیرم؟

در روایت دیگری امام باقر سلام‌الله علیه می‌فرماید: «مَا یُبَالِی‏ مَنْ‏ عَرَّفَهُ‏ اللَّهُ‏ هَذَا الْأَمْرَ أَنْ یَکُونَ عَلَى قُلَّةِ جَبَلٍ یَأْکُلُ مِنْ نَبَاتِ الْأَرْضِ حَتَّى یَأْتِیَهُ الْمَوْت‏»؛ یعنی کسی که خدا معرفت ما اهل بیت را به او داده، اگر به تنهایی بر قله کوهی زندگی کند و خوراکش فقط گیاهانی باشد که از زمین می‌رویند، نگران نباشد؛ زیرا چیزی دارد که ارزشش از همه دنیا بیشتر است.

دسته دیگری از روایات هست که سطح آنها بالاتر از این است. کسانی هستند که اگر به بلایی‌ مبتلا شوند، لازم نیست برای تسلای خاطر به آنها یادآوری شود که در آخرت اجر صبر بر این بلا را خواهند دید، یا اهل بیت ایشان را شفاعت خواهند کرد. آنها می‌گویند: ما مملوکیم؛ مالک ما خداست؛ مالک به هر صورتی که بخواهد، می‌تواند با مملوکش رفتار کند. ما حق نداریم به خدا بگوییم چگونه با ما رفتار کن. او مالک ماست؛ اگر بخواهد خوشی می‌دهد؛ بنده هم باید او را شکر کند؛ اگر هم بخواهد گرفتاری می‌دهد؛ بنده هم باید بر بلا صبر کند. جای هیچ نگرانی هم نیست. چون او حکیم است و هر گونه با بنده‌اش رفتار کند، بر اساس حکمت است. بنده باید وظیفه بندگی‌اش را انجام دهد و به بقیه امور کاری نداشته باشد.

خداوند چنین بندگانی هم دارد. اما از این عجیب‌تر بندگانی هستند که سطحشان بالاتر از این است؛ کسانی که در هنگام بلا و مصیبت با خدا عشق‌بازی می‌کنند. اگر عاشقی اسیر دست معشوق باشد، می‌خواهد اثبات کند که همه هستی‌اش را برای او می‌دهد؛ کمال لذتش در این است که سختی‌ها را در مقابل او تحمل کند تا به او اثبات کند که برای خودش چیزی قایل نیست. کسی که خدا را عاشقانه دوست دارد، می‌گوید من همه چیز را برای تو می‌خواهم؛ آرزوی من رضایت و خشنودی تو است؛ می‌گویی بلا را تحمل کن؛ چشم! چه از این بهتر؛ هر چه تو بگویی، همان را انجام می‌دهم؛ چرا؟ چون تو دوست داری؛ من می‌خواهم بگویم دوستت دارم. هم‌چنان‌که امام صادق علیه‌السلام در روایتی کسانی را که خدا را عبادت می‌کنند به چند دسته تقسیم کرد و فرمود: بعضی خدا را از ترس عذاب عبادت می‌کنند؛ گروهی نیز امید به ثواب بسته‌اند؛ «لَکِنِّی أَعْبُدُهُ‏ حُبّاً لَه‏»؛ من خدا را پرستش می‌کنم، چون او را دوست دارم. عاشق در برابر کاری که برای معشوق انجام می‌دهد، مزد نمی‌خواهد.

بعضی از بندگان خدا این‌گونه‌اند که در مقابل تحمل بلا و مصیبت‌ها فقط با خدا معاشقه می‌کنند و می‌گویند: خدایا، ببین؛ من این بلا را به خاطر تو تحمل می‌کنم. سیدالشهدا علیه‌السلام پس از آن که تیر سه شعبه را از گلوی حضرت علی‌اصغر کشیدند، مقداری از خونی را که از گلوی طفل شیرخواره جاری شده بود، به آسمان پاشیدند و قدری از آن هم به محاسنشان مالیدند و فرمودند: آن چه این مصیبت را بر من آسان می‌کند این است که در برابر دیدگان خدا این مصیبت بر من نازل شد؛ «هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ‏ بِعَیْنِ‏ اللَّه‏»؛ معشوق من می‌بیند که من برای او چه می‌کنم؛ من چیزی دیگری نمی‌خواهم.1


پی نوشت:

1- فرازهایی از سخنان علامه مصباح یزدی (دامة عزه)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۲ ، ۱۶:۲۸
بسیجی طلبه
جمعه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۳۷ ب.ظ

تکبّر

- «الله اکبر» که در ابتدای نماز است و مهمترین جایی است که باید حضور قلب در آن داشته باشی، باز هم صحبت از کبریایی خدا است و اشاره به ذلتی دارد که ما در مقابل خدا داریم. این مطلب را خیلی باید با خود تمرین کنیم که من باید پیش خدا ذلیل شوم. عرفا از این مطلب با عبارت «فناء فی الله» یاد می‌کنند. فناء فی الله یعنی نهایتِ ذلت و فروتنی در مقابل پروردگار عالم.

- زشتی کلمه تکبر در مورد خدا وجود ندارد و خداوند رسماً خودش را متکبر معرفی می‌کند. خداوند با ما رابطه کبریایی دارد و ما رابطه ذلیلانه با خدا داریم. اولین بیماری‌ای که ما باید در خودمان از بین ببریم، تکبّر است و فلسفۀ همه رنج‌ها و اذیت‌هایی که در مسیر مبارزه با نفس تحمل می‌کنیم، تذلل نهایی نفس است.

- مبارزه با تکبر بسیار مهم است، چون ابلیس هم فقط یک‌بار به خدا گفت: نه! خدا در موردش فرمود: او تکبر کرده و جزء کافران است «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ أَبى‏ وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ»(بقره/34). همچنین قرآن در مورد کسی که دعا نمی‌کند، می‌فرماید تکبر کرده است: «وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی‏ سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ»(غافر/60) (امام سجاد(ع) در شرح این آیه می‌فرماید: فَسَمَّیْتَ دُعَاءَکَ عِبَادَةً، وَ تَرْکَهُ اسْتِکْبَارا؛ دعای 45صحیفه سجادیه) علی‌رغم این تکبری که مورد تصریح قرآن است، اغلب کسانی که متکبر هستند، باور نمی‌کنند که متکبر هستند. به علاوه تکبر، روزانه رشد می‌کند و به راحتی نمی‌توان آن را از بین برد.

- مهمترین برنامه تربیتی برای اینکه انسان تکبری در مقابل خدا نداشته باشد نماز است و مهمترین ذکر نماز، الله اکبر است. با یادآوریِ کبریایی خدا باید با تکبر خودت مبارزه کنی و الا با قربان صدقه رفتن برای خدا و گفتنِ اینکه «خدایا من دوستت دارم و ...» نمی‌توان تکبر را از بین برد. یک متکبر باید تکبر ما را از بین ببرد و با تکبر خدا است که تکبر ما از بین می‌رود.  

                                           


 

پی نوشت:

- برگرفته از سایت بیان معنوی ناشر آثار استاد پناهیان 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۲ ، ۱۴:۳۷
بسیجی طلبه
چهارشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۱۵ ب.ظ

شهر رمضان

السلام علیک یا شهر الله الکبر و یا عید اولیائه

السلام علیک من مجاور رقت فیه القلوب و قلت فیه الذنوب

السلام علیک من شهر لاتنافسه الایام 1

- سیدی سیدی سیدی اسئلک یا لا اله انت اذ لا اله الا انت ان کنت رضیت عنی فی هذا الشهر فازدد عنی رضا و ان لم تکن رضیت عنی فمن الان فارض عنی یا ارحم الراحمین 2

 

- برای دلتنگی هایم  من که کفتردلم همیشه دنبال توه

 


پی نوشت:

1- فرازهایی از دعای 45ام صحیفه سجادیه در وداع با ماه مبارک رمضان

2- فرازی از دعاهای دهه آخر  ماه مبارک رمضان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۲ ، ۲۲:۱۵
بسیجی طلبه